یادداشت های یه آسمونی
یه باغ بارون زده ام پُر از گُلایِ اطلسی چِقَد باید گریه کنم تا تو به دادم برسی * چِقَد نفس تازه کنم تو پَرپَرِ ترانه ها چِقَد تو رُ کم بیارم میون عاشقانه ها * چِقَد برام قصه بگن تا تو به خوابِ من بیای شب که میاد به دیدن حالِ خراب من بیای * یه عمره بی صدا دلم پشت درایِ بسته بود فاصله بین من و تو فقط دلِ شکسته بود * دوسِت دارم از ته دل دلی که پَرپَر می زنه دلی که سازِ عشقِتُ از همه بهتر می زنه * دوسِت دارم حتی اَگه یه شب به خواب من نیای عاشقتم مثل همه حتی اَگه منُ نخوای * یه باغ بارون زده ام...
نوشته شده در جمعه 87/7/26ساعت
1:33 صبح توسط وحید نظرات ( ) | |